دوازدهمین دورهی انتخابات مجلس شورای اسلامی و ششمین دورهی انتخابات مجلس خبرگان در ایران در حالی بهزودی برگزار خواهد شد که بنا به نظرسنجیها میزان مشارکت مردمی در پایینترین حد خود در تاریخ جمهوری اسلامی قرار دارد. به عبارت دیگر، عموم مردم ایران با توجه به ناکارآمدی، فساد ساختاری و خشونت عریان حکومت در سرکوب منتقدان، مخالفان و معترضان بیش از پیش به این نتیجه رسیدهاند که چاره نجات خود و کشورشان در گذار از نظام جمهوری اسلامی ایران است. این اجماعی ملی و سراسری برای عبور از تلهی صندوقهای رای و انتخاباتی است که با هر متر و معیاری از حداقلهای یک انتخابات سالم، آزادانه و منصفانه برخوردار نیست و تنها برنده واقعی آن نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است.
جمهوری اسلامی در طی 45 سال گذشته از همان ابتدا با سرکوب جنبشهای ضد تبعیض و برابری طلب ملیتهای ایران و حذف تمام جریانهای سیاسی مستقل و منتقد حکومت و با اعمال ارادهی هستهی سخت قدرت از طریق نظارت استصوابی شورای نگهبان و ایجاد دوگانهای کاذب اصولگرا-اصلاحطلب شرکتکنندگان را ناچار از انتخاب بین بد و بدتر میکرد، تا این انتخاباتهای نمایشی را نشانهای از تبلور اراده و خواست مردمی و میزان مشروعیت و پذیرش خود معرفی کند.
با اینحال وقتی در اعتراضات سال 1396 شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» طنینانداز شد نشان داد که علاوه بر هویتهای تحت تبعیض، مردم مرکز نیز به باورهای جدید و جدیای برای گذار از این دوگانه کاذب رسیده اند.
بسیاری از همین مردم در انتخابات ریاستجمهوری سال 1392 و 1396 و انتخابات مجلس در سال 1394 بهرغم نارضایتیهایشان شرکت کردند تا با پیروزی جریان تدبیر و امید فرصتی برای گشایش سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران ایجاد شود. اما سرکوب شدید و گسترده این اعتراضات نشان داد که این نظام غیردموکراتیک و غیرانسانی نه تنها هیچ ارادهای برای تغییر و اصلاح خود ندارد، بلکه از ظرفیت و پذیرش آن نیز برخوردار نیست.
ظلم مضاعف به آذربایجان و ترکهای ایران نیز سبب شده آنها حتی زودتر امید خود برای بهتر شدن اوضاع در جمهوری اسلامی را از دست بدهند. دوران جمهوری اسلامی، در واقع تشدید سیاست آسیمیلاسیون فرهنگی و محرومیت و دور شدن از مراکز قدرت و ثروت برای ترکها بوده است. در طول این سالها تمام تمهیدات مردم آذربایجان برای رفع ناعدالتیها از طریق مجاری قانونی، ایجاد حزب و شرکت در انتخابات با کارشکنی غیر قانونی نهادهای حکومتی با شکست مواجه شده و فعالان معترض به این روند نیز به شدت سرکوب شدهاند.
اولین نشانههای گذار مهم و سیاسی مردم ایران از صندوقهای رای و نمایش انتخابات در انتخابات یازدهمین دوره مجلس در سال 1399 و سپس انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 آشکار شد، جایی که میزان مشارکت مردمی به کمترین میزان رسید. با آغاز خیزش مردمی زن، زندگی، آزادی و سرکوب گسترده این اعتراضات توسط رژیم، حجت بر قشر خاکستری جامعه هم تمام شد و عموم مردم ایران با هوشیاری کامل و صراحت هرچه تمام خواست خود را برای عبور از این نظام در خیابان فریاد زدند.
بهباور ما این اتفاقی بیسابقه در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران محسوب میشود، جایی که اقشار مختلف مردم ایران به همراه اغلب جریانهای سیاسی ایران چه در مرکز و چه در پیرامون به این درک مشترک رسیدهاند که برای هر تغییر و تحول مثبتی در وضعیت خود باید از رژیم جمهوری اسلامی ایران بگذرند.
ما باور داریم که باید این اجماع عمومی برای عبور از جمهوری اسلامی را با راهبرد تحریم فعالانه تثبیت نموده و تحکیم بخشیم. وقت آن است که نشان دهیم که اگرچه اعتراضات مردمی در کف خیابان بهواسطه سرکوب خشن تا حدی فرونشسته، اما در تصمیم و ارادهی عموم مردم ایران برای عبور از این رژیم خللی وارد نشده است.
در کنار این، با توجه به وضعیت خاص برخی از شهرهای آذربایجان غربی باید دقت ویژهای بر استراتژیهای رژیم و سوءاستفاده آن از شکاف ترک-کرد به نفع خود در ایام انتخابات داشت. این واقعیت که برگزاری چند سال یکبار مضحکه انتخابات در یک رژیم فقاهتی بنام “جمهوری” اسلامی برای کسب مشروعیت است، مانع از آن نیست که طراحان ادعاهای ارضی بر سرزمین تاریخی آذربایجان، نخواهند از نتایج آن برای پروژههای آتی خود سو استفاده کنند. از اینرو هشیاری فعالان ملی و مردم آذربایجان با در نظر گرفتن تمام جوانب امر برای خنثی کردن چنین سوءاستفادههایی در غرب آذربایجان امری ضروری است.
کانون دمکراسی و توسعه آذربایجان – اسفند ۱۴۰۲