تحریمهای طولانی مدت بین المللی، انزوای سیاسی، دور ماندن از معادلات و کریدورهای اصلی ترانزیت و از دست دادن فرصتهای بیشمار سیاسی و اقتصادی از یک طرف، و از طرف دیگر روی آوردن کشورهای عرب منطقه به اسرائیل و ایالات متحده آمریکا برای در امان ماندن از صدور ترور و افراطیگری اسلامی از سوی رژیم اسلامی ایران، برای هر عقل سالمی کافی است که به اشتباه بودن سیاست خارجی ایران پی ببرد. بدون شک، امنیت با نا امن کردن محیط پیرامون و صدور ترور و ایدئولوژی خشونت تامین نمیشود.
رژیم اسلامی ایران که نگران مداخله قدرتهای خارجی در امور خودش است، در چهارگوشه دنیا از آرژانتین، سوئد و دانمارک و فرانسه و آلمان در کار ترور دست داشته و دارد. گروههای تروریستی مخفی و فاقد آدرس میتوانند برای چندین دهه در ایجاد مرگ و ویرانی فعال باشند، اما دولتی که قرار است نفت صادر کند، از سیستم بین المللی بانکی و بیمه استفاده کند و جذب سرمایه کند، نمیتواند به مانند یک گروهک ترور مخفی عمل کند. رژیم ایران طی این 45 سال به خیال خودش اقدامات تروریستی خود را انکار میکند، اما هزینه این ماجراجویی بی مسئولانه رژیم به بهای فقر و فلاکت مردم ایران تمام شده است. بطوریکه رتبه ایران از نظر سرانه تولید ناخلص ملی از رتبه 46 در مقطع انقلاب اسلامی به 124 در سال 2020 رسیده است.
از رژیمی که با مردم خود در ستیز است، نمیتوان انتظار داشت که با جهان در صلح باشد. برای صلح با جهان و کشورهای منطقه، دولت حاکم باید با مردم خودش در صلح باشد و افکار عمومی جامعه خودی و رفاه و امنیت شهروندان، باید مهمترین دغدغه دولت مستقر باشد. سالهاست که نام ایران حتی در نزد مردم مسلمان کشورهای منطقه، مترادف با خشونت و ترور شده است. چنین رژیمی هیچ مشروعیت اخلاقی برای دفاع از مردم هیچ نقطه از دنیا را ندارد. امنیت کشورها تنها با اسلحه و ارتش تأمین نمیشود. اگر ایران و کره شمالی نگران امنیت خود هستند به دلیل ضعف نظامی نیست بلکه به این دلیل است که خودشان بزرگترین خطر امنیتی برای اهالی خود، همسایگان و جهان هستند.
مسئله فلسطین و جنگ اخیر
درگیریها در فلسطین میان گروههای یهودی، نیروهای انگلیسی، و فلسطینیان مسلمان پیش از سال 1948 آغاز شده بود. پس از صدور اعلامیه بالفور در سال 1917 و تأسیس قیمومت انگلیس بر فلسطین در سال 1920، تنشها میان جامعه یهودی و مسلمانان فلسطینی افزایش یافت. مهاجرت یهودیان و ایجاد شهرکهای جدید نیز به درگیریها دامن زد. در دهههای 1920 و 1930، شورشها و درگیریهای مسلحانه رخ داد که به نوعی آغازگر بیثباتی و خشونتهای منطقهای پیش از تأسیس اسرائیل در 1948 بود.
در دهههای 1950 و 1960، ایدئولوژیهای ملیگرایانه و سوسیالیستی در قالب جنبشهای ناصریسم، بعثیسم و کمونیسم در جهان عرب و خاورمیانه غالب بودند. اما شکست این جنبشها در تحقق آرمانهایشان، بهویژه پس از جنگهای اعراب و اسرائیل و بحرانهای اقتصادی و سیاسی، زمینهساز پذیرش گستردهتری از اسلامگرایی بهعنوان یک ایدئولوژی جایگزین و رهاییبخش شد. انقلاب اسلامی ایران و اشغال نظامی افغانستان که تقریبا با آن همزمان بود، اسلام سیاسی را جایگزین ناسیونالیسم و کمونیسم بعنوان ایدئولوژی رهاییبخش کرد.
ارتکاب به همه جنایتهای جنگی و ترور و حمله به غیرنظامیان از دو سو، از نقطه صفر این مناقشه شروع شد و تاکنون ادامه دارد. هر دو طرف یک حکایت و روایت مظلومیت در ذهن و گفتمان خود دارند. نبود پرسپکتو حل این معضل به مرور همه کشورهای منطقه را در دو راهی نبرد بیپایان در راه “آرمان فلسطین” یا تمرکز به تأمین امنیت و آینده جامعه خود قرار داده است. آنگونه که پیداست، کشورهای عربی منطقه تمرکز به توسعه خود را در دستور کار خود دارند و در مقابل، جمهوری اسلامی جنگ بی پایان را به آرمان و پرچم ایدئولویک خود تبدیل کرد.
ایران با وضعیت اقتصادی مفلوک کنونی و بدنامی بین المللی و یک پرونده حقوق بشری سیاه در رفتار با مردم خود، در جایگاهی نیست که بتواند از کسی دفاع کند. هیچ نهاد معتبر هم چنین مأموریتی را به ایران واگذار نکرده است. اینکه معضل فلسطین و اسرائیل از سوی سازمان ملل متحد طی این همه سال حل نشده است، از جمله به این معنی است که کشوری در قد قواره ایران با به آتش کشیدن بودجه صد سال خودش هم قادر به حل آن نخواهد بود.
رفتار رژیم جمهوری اسلامی با همسایگان خود، در ادامه رفتار این حکومت با مردمان خود است. این رژیم روایتی بنیادگرایانه و بشدت خشونت محور از اسلام را وارد سیاست در ایران کرده و بر اساس این ایدئولوژی نیروهای سیاسی و نظامی افراطی در منطقه ایجاد یا تقویت کرده است.
بمانند جریانات ایدئولوژیک دیگر (کمونیسم، فاشیسم، نازیسم و ایرانشهریسم) که با رویکرد ارتجاعی به تاریخ، وعده تحقق “عدالت” برای آینده ای نزدیک را میدهند، محور شعارهای جنگ طلبانه رژیم اسلامی نیز تحقق عدالت در نابودی اسرائیل بوده است. به عبارت دیگر، روایتی از تاریخ و متون دینی، بجای مصوبات سازمان ملل و مبانی حقوق بین المللی، منبع استخراج حکم جهاد علیه اسرائیل بوده است.
وجود سازمان ملل با 193 کشور عضو و ارگانهای دادرسی متعدد، مهمترین مکانیزم برای پرهیز از درگیری، حل مسالمتآمیز مناقشات و پایان دادن به جنگها و رسیدگی به پروندههای جنایات جنگی و تخلف از نظام حقوق بینالمللی است. مثل هر سیستم پیچیده دیگر، این نظم حقوقی و قضایی بینالمللی نیز کارکرد صد در درصدی ندارد و به هزار و یک دلیل از جمله تفوق کشورهای غربی بر اهرمهای بینالمللی قدرت، استاندارد دوگانه و چندگانه در عمل حاکم است. با وجود این، دست زدن به هر اقدامی بر خلاف حقوق و قوانین بین الملل به نفع طرف پرزور مسئله یعنی اسرائیل است.
برای ما، رنج وعذاب طولانی مردم فلسطین و حق موجودیت دولت اسرائیل به عنوان عضو سازمان ملل متحد و کشوری مستقل طبق قوانین حقوق بینالمللی موجود هر دو حقیقتی انکار ناپذیر است. کانون دمکراسی و توسعه آذربایجان (اوجاق) با توجه به اوضاع پیش آمده از 7 اکتبر 2023 به اینسو، بر این باور است که؛
- حماس طی 18 سال اخیر تنها نیروی سیاسی اعمال کننده قدرت دولتی بر منطقه غزه بوده است. حمله سال پیش این جریان به اسرائیل یک عمل تروریستی تکان دهنده بود.
- اسرائیل حق و مسئولیت قانونی دفاع از خود و شهروندان خودش را دارد. اما شرط متناسب بودن پاسخ با عمل مورد نظر، با هر معیاری که در نظر گرفته شود، حداقل در این مورد مسلما رعایت نشده است. اقدام ارتش اسرائیل در کشتارهزاران هزار انسان بیگناه، آوارگی و گرسنگی مردم عادی فلسطینی محکوم است.
- رژیم جمهوری اسلامی ایران با توجه به عملکرد خود در عرصه سیاسی منطقه، حق مداخله در امور کشورهای منطقه از جمله اسرائیل و فلسطین را ندارد. سیاست تشکیل دسته جات حزب اللهی در عراق، یمن، سوریه، لبنان و فلسطین طی 45 سال عمر رژیم جمهوری اسلامی به معنی نابودی شانس زندگی برای چند نسل از مردم ایران و نابودی امنیت و از دست رفتن شانس توسعه برای همه کشورها و مردمان منطقه است.
- راه حل دو دولت برای مناقشه اسرائیل و فلسطین به عنوان یک راهحل عادلانه و پایدار میتواند به پایان دادن به دههها خشونت و بیثباتی کمک کند. حمایت از این راهحل به معنای تأیید حق هر دو ملت برای داشتن یک دولت مستقل و زندگی در صلح و امنیت است. این رویکرد میتواند به تقویت ثبات منطقهای، بهبود روابط بینالمللی و فراهم کردن زمینهای برای توسعه اقتصادی و اجتماعی هر دو جامعه کمک کند. اجرای این راهحل نیازمند تعهد جدی از سوی جامعه بینالمللی، عدم دخالت کارشکنانه کشورهای منطقه و همکاری صادقانه طرفین درگیر است.
- کشیده شدن پای ایران به جنگ و حملات محدود متقابل با اسراییل و رویکرد بخشی از اوپوزیسیون در حمایت از جنگ میان اسرائیل و آمریکا با ایران به منظور سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، نه تنها غیرمسئولانه و خطرناک است، بلکه میتواند به عواقب فاجعهباری برای مردم ایران و منطقه منجر شود. جنگ و خشونت تنها به افزایش رنج و تلفات انسانی منجر میشود و زیرساختهای کشور را نابود میکند. تغییرات سیاسی باید از طریق روشهای مسالمتآمیز و دموکراتیک صورت گیرد که در طی آن احترام به حقوق بشر و کرامت انسانی حفظ شود. جامعه بینالمللی و نیروهای داخلی باید به جای تشویق به جنگ، بر راهحلهای دیپلماتیک و گفتگو برای رسیدن به تغییرات مثبت و پایدار تمرکز کنند.
بیانیه کانون دموکراسی و توسعه آذربایجان (اوجاق)پاییز 2024