مرامنامه کانون دموکراسی و توسعه آذربایجان

(آذربایجان اوجاغی)

فــــــــــــهرســــــــــــــــــــت

01

معرفی

سند حاضر، با عنوان “مرامنامه کانون دموکراسی و توسعه آذربایجان” به طور خلاصه به توضیح و ریشه یابی وضعیت موجود آذربایجان و ایران پرداخته و عمده مسائل و بحرانهای کنونی آن را برمی‌شمرد. سپس با هدف حل بحران‌های موجود، اصول و دیدگاه‌هایی را که کانون آذربایجان بر اساس آنها تاسیس شده است را تشریح می‌کند. این متن در کنگره تاسیس کانون دمکراسی و توسعه آذربایجان در تاریخ دهم دسامبر 2023 برابر 19 آذر 1402 تصویب شد.
02

زمینه‌های تاریخی

2.1 تاریخ جهان

از زمان امضای معاهده صلح وستفالی در اروپای قرن هفدهم، جهان شاهد شکل‌گیری نظم نوینی براساس مفهوم دولت-ملت است که به‌رغم فراز و فرودهایی که پشت سر گذاشته کماکان به‌عنوان هسته‌ی اصلی نظم کنونی جهان معاصر پابرجاست. با این‌حال بیشتر کشورهای توسعه‌یافته و دموکراتیک جهان، مراحل ابتدایی پروسه ملت‌سازی را که خشن، سرکوب‌گرایانه و ایدئولوژیک بودند پشت سر گذاشته و پس از تجربه‌هایی تلخی نظیر جنگ جهانی اول و دوم و ظهور فاشیسم در پی اصلاح اشتباهات خود برآمده‌اند. اگر در اعصار گذشته، بنای هویت ملّی بر تبعیض و آسیملاسیون استوار بود، اکنون به یمنِ ارزش‌های دموکراتیک و انسانی، ایدئولوژی‌زدایی از هویت ملّی و گذار از مفاهیم خطرناک و ذات‌گرایانه‌ای چون خاک، خون و نژاد و… در دستور کار این دُول قرار دارد.

در جهان معاصر، یکی از جدال اصلی گفتمان حقوق‌بشری، دموکراتیک و توسعه‌محور بر سر آنست ‌که اقلیت از زیر سایه‌ی سنگین اکثریت بیرون بیاید، تنوع و تکثر و تفاوت‌های موجود در جوامع به‌رسمیت شناخته شوند و همه‌ی انسان‌ها فارغ از طبقات، ملیت، قومیت، نژاد، زبان، جنسیت، ادیان، مذهب از حقوق برابر برخوردار باشند. برهمین اساس، رفع تبعیض و نابرابری علیه اقلیت‌های ملی جزئی از سیاست‌های توسعه پایدار است و تامین حقوق فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن‌ها موردِ اهتمام دولت‌های دموکراتیک قرار دارد. افزون بر این‌ها، ظهور دهکده جهانی و جامعه‌ی شبکه‌ای هم شرایطی را فراهم آورده تا ملت‌های بدون دولت در معرض سرکوب بتوانند فراتر از مرزهای ملّی، موجودیت سیاسی متمایز خود را به نمایش بگذارند.

2.2 تاریخ ایران

انقلاب مشروطه سرآغاز فصلی نوین در تاریخ ایران است که نشان از تلاش برای جبران عقب‌ماندگی‌های تاریخی کشور و ورود به جهان مدرن داشت. با این‌حال این انقلاب به‌دلیل نبود شرایط عینی و تحت‌تاثیر عواملی مثل فقر، بی‌سوادی، فرهنگ استبدادی، دخالت بیگانگان و… به شکست انجامید، شکستی که از 125 سال پیش تاکنون گریبانگیر جنبش‌های دموکراسی‌خواهانه در ایران است. در شرایطی که انقلاب مشروطه در کوتاه‌مدت قادر به تغییراتی معجزه‌آسا نبود، دیکتاتوری فردی از طریق کودتای نظامی به جامعه تحمیل شد. همین اتفاق، مسیر را برای تثبیت رژیم‌های خودکامه و اقتدارگرا در دوران جدید هموار کرد و با مدرانیزسیون اجباری و آمرانه دیکتاتوری رضاخان، میراثی از تضادهای تاریخی و عمیق توسعه برای ایران به‌یادگار گذاشت.

یکی از جنبه‌های مهم این تضادهای تاریخی، توسعه نامتوازن در سطح کشوری است، که البته محدود به دوران پهلوی نیست و رژیم جمهوری اسلامی ایران را هم دربرمی‌گیرد. به‌طوری‌که مناطق فارس و شیعه‌نشین در قیاس با مناطق غیرفارس و سنی‌مذهب بیشتر توسعه یافته‌اند. این مسئله ریشه در ماهیت دولت-ملّت مدرن در ایران دارد که یک حکومت خودکامه تمرکزگرا و مبتنی بر هژمونی هویت فارسی/شیعی است. چنان‌چه در دوره پهلوی، ناسیونالیسم باستان‌گرایانه و نژادپرستانه آریایی به‌عنوان ایدئولوژی رسمی دولت، با خشونت و سرکوب هرچه تمام در پی حذف موجودیت سیاسی ملیت‌های ایران در ذیل هژمونی مرکز و فرهنگ و زبان‌های آن‌ها در قالبِ فرهنگ مسلط فارسی بود. پس از پیروزی انقلاب ایران در سال 1357 هم، فارسیسم و شیعیسم به‌عنوان تبلور سیاست‌های هویتی جمهوری اسلامی ایران، باعث شده تا تبعیض و نابرابری علیه ملیت‌های ایران گسترده‌تر شود. عملکرد دولت مرکزی -در کنار ستم ملی- به نهادینه شدن ستم جنسیتی و طبقاتی نیز منجر شده  که به نوبه خود یکی از موانع اصلی توسعه بوده است.

2.3 تاریخ آذربایجان

انقلاب مشروطه و بسیاری از جنبش‌های ملّی، مدرن و دموکراتیک معاصر ریشه در آذربایجان دارند. با این‌حال شکست این جنبش‌های سیاسی و برآمدن رژیم پهلوی باعث شد تا ترک‌های ایران و آذربایجان به یکی از قربانیان اصلی سیاست‌های تبعیض‌آمیز و نژادپرستانه این حکومت تبدیل شوند و برای اولین‌بار موقعیت ویژه آذربایجان در ایران مورد تهدید قرار بگیرد. در واکنش، آذربایجان در برهه‌ی پایانی جنگ جهانی دوم در بین سال‌های 1945-1946 دست به تاسیس یک حکومت خودمختار و ملّی زد. به رسمیت شناختن حق رای ‌زنان، انجام اصلاحات ارضی، تامین حقوق فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مردم آذربایجان و تدوین قانون کار که جملگی برای نخستین‌بار در ایران تجربه می‌شدند، از مهم‌ترین دستاوردهای حکومت ملّی آذربایجان در طول عمر یک‌ ساله خود بود که همین موارد آن‌را به‌عنوان تجربه‌ای استثنائی از اجرای سیاست‌های دموکراتیک و تجددخواهانه در ایران مطرح می‌کند. 

با سرکوب شدید این حکومت توسط رژیم پهلوی، نسلی برجسته از روشنفکران و نخبگان سیاسی آذربایجان از میان رفتند تا این‌که پس از چند دهه‌ انقطاع، از اواخر دهه 1980، نسل جدیدی از روشنفکران آذربایجانی با مطالبات ملّی و دموکراتیک خاص خود دوباره پا به‌عرصه سیاسی گذاشتند. در طی سالیان متمادی، در سایه‌ی سیاست‌های تبعیض‌آمیز، موقعیت سیاسی و اقتصادی آذربایجان تضعیف و در نتیجه‌ی سیاست‌های یکسان‌سازی زبانی و فرهنگی، موجودیت ملّی‌ هویت ترکی هم در معرض خطر جدی قرار گرفته است. حتّی وقوع انقلاب ایران در سال 1979 نیز نه‌تنها به این سیاست‌های تبعیض‌آمیز پایان نداد، بلکه به آن رنگ‌وبوی مذهبی و استبدادی بیشتری بخشید. از این‌رو فاز نوین مبارزات مردم آذربایجان به‌دنبال تحقق حقوق ملی و دموکراتیک با رفع ستم ملی بوده و همچنین با تکیه بر پیشینه تاریخی‌اش، تحقق حقوق هویتهای مختلف جنسیتی، طبقاتی، دینی و مطالبات زیست محیطی را نیز در اولویت خود قرار داده است.

03

وضعیت کنونی

مبارزات مردم و جریانات سیاسی مختلف ایران در طی دوران جمهوری اسلامی در طی سال‌های اخیر شدت بیشتری گرفته، تا جایی که اکنون می‌توان گفت اجماعی همگانی برای پایان دادن به عمر این حکومت شکل گرفته است. با این‌حال، کشور ایران در سایه‌ی مدیریت ناموفق دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی امروزه با بحران‌هایی بزرگ و معضلاتی فراگیر دست و پنجه نرم می‌کند:

  1. مدیریت غلط منابع آبی و بحران اکولوژیکی
  2. کشور به جای اقتصادی مولد و درآمدزا و قابل رقابت با اقتصاد جهانی، با فروش منابع زیرزمینی اداره می‌شود. با این‌حال درآمدهای حاصل از آن به‌جای آن‌که صرف آبادانی و توسعه کشور شود، در سایه‌ی فساد ساختاری حکومت ایران، نظام غیرشفاف و سیستم رانتی و حامی‌پرور به دست شبکه‌های مافیایی خاص نظیر سپاه مورد غارت قرار می‌گیرد.
  3. تتوسعه نامتوازن به نابرابری و شکاف‌های عمیق بین مرکز و پیرامون انجامیده و باعث شده تا توزیع ثروت و امکانات در ایران شکل ناعادلانه‌ای به خود بگیرد. در کنار این‌ها استمرار سیاست‌های یکسان‌سازی زبانی و فرهنگی هم مزید بر علت شده تا مناطقی که ملیت‌های غیرفارس در آن ساکنند از نظر توسعه‌یافتگی در پایین‌ترین رتبه‌های ایران قرار بگیرند.
  4. زنان یکی از اصلی‌ترین قربانیان نظام مردسالار و ضدزن جمهوری اسلامی ایران هستند. قوانین برآمده از شرع، ابتدایی‌ترین حقوق آن‌ها از جمله حق انتخاب پوشش را نقض، آزادی‌های فردی و اجتماعی‌شان را به‌شدت محدود و با پشتوانه قوانین، فرصت‌‌ و امکانات برابر را از آن‌ها دریغ  می‌کند و به‌صورت سیستماتیک حقوق آن‌ها را مورد تعدی قرار می‌دهد. در جمهوری اسلامی ایران همچنین دیگر گروه‌های اقلیت جنسی و جنسیتی نیز تحت شدیدترین ظلم وسرکوب قرار دارند.
  5. رژیم جمهوری اسلامی ایران یک نظام تئوکراتیک شیعی است که در قانون اساسی آن شیعه دوازده امامی به‌عنوان مذهب رسمی قید شده است. با تکیه بر این قوانین برآمده از فقه و شرع، جمهوری اسلامی ایران حقوق اساسی و ابتدایی دیگر گروه‌های غیرمسلمان و مسلمانان غیرشیعه را نقض می‌کند و آزادی‌های عقیدتی و دینی را مورد سرکوب جدی قرار میدهد.
  6. رژیم جمهوری اسلامی ایران یک نظام پیرسالار است که سبک زندگی نسل جوان ایران که را مبتنی بر ارزش‌های جهانی است را به‌رسمیت نمی‌شناسد و با استفاده از سیاست‌های خشن و سرکوبگرایانه آزادی‌های اجتماعی و فردی آن‌ها را محدود می‌کند.
  7. تبعیض و نابرابری طبقاتی در ایران در نتیجه ناکارآمدی حکومت و اقتصاد ورشکسته آن به‌طور چشمگیری افزایش یافته و در این میان گروه‌های کم‌درآمد، کارگران و حاشیه‌نشیان از اصلی‌ترین قربانیان این وضعیت نابه‌سامان هستند.
  8. سیاست‌های مداخله‌جویانه جمهوری اسلامی ایران و حمایت از گروه‌های تروریست و بنیادگرا برای گسترش هلال شیعی در منطقه و مواضع خصمانه این دولت در سطح جهانی باعث شده تا ایران در سطح منطقه و جهان منزوی شود. در این میان، درآمدهای کشور به‌جای توسعه کشور صرف این ماجراجویی‌های بی‌حاصل می‌شود و فشارهای آن روی دوش مردم است.
  9. در اثر استمرار حکومت‌های استبدادی و سرکوب نهادهای مدنی و سیاسی در طی یک‌صدسال اخیر، شاهد ظهور گرایش های افراطی سیاسی، تمامیت‌خواهانه و ارتجاعی در بین قدرت حاکم و اوپوزیسیون و حتی در میان مردم هستیم.
  10. در سایه‌ی بی‌ثباتی، ناامنی و عدم چشم‌انداز امیدوارکننده برای آینده، بسیاری از جوانان تحصیل‌کرده از ایران مهاجرت کرده‌اند که این مسئله در بلندمدت باعث تضعیف سرمایه انسانی و خالی شدن کشور از نیروهای متخصص خواهد شد.
04

نقشه راه کانون آذربایجان

از نظر ما راه‌حل برون‌رفت از این وضعیت بحرانی در گروی عبور از حکومت ضدمردمی جمهوری اسلامی ایران است و البته هرگونه بازگشت الگوهای ارتجاعی نظیر سلطنت و یا هر حکومت ایدئولوژیک را هم رد می‌کنیم و باور داریم یک حکومت دموکراتیک فدرال سکولار در ایران بهترین چهارچوب برای تامین حقوق اساسی مردم است. لازم است تاکید کنیم که منظور ما از دموکراسی تقلیل شکلی آن به برگزاری انتخابات و یا تبلیغ اکثریت‌باوری و به معنایی استبداد اکثریت در ذیل این مفهوم نیست. چرا که چنین قرائت‌هایی از دموکراسی مخصوصاً در جوامعی مثل ایران کمک چندانی به حل مسئله ملی و رفع تبعیض علیه اقلیتها نکرده و در بلند مدت می‌تواند به بازگشت رژیم‌های استبدادی و خودکامه منجر شود. برای ما یکی از اولویتهای دموکراسی تامین و پذیرش حقوق اقلیت است و از این‌رو با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی کشور ایران، مدافع دموکراسی متکثر، مشارکتی و چندفرهنگ‌گرا برای آینده آن هستیم.

هرگونه راه‌حل دموکراتیک و مسالمت‌آمیز برای آینده ایران باید مبتنی بر چهار محور حل تبعیض ملّی/ اتنیکی، دینی/مذهبی، جنسیتی، طبقاتی باشد و از این‌رو ما هرگونه تلاش برای تقلیل مسئله دموکراسی در ایران، علی‌الخصوص به استبداد دینی را انحرافی از مبارزات دموکراسی‌خواهانه واقعی مردم می‌دانیم. در حالی‌که در گفتمان سیاسی گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی ایران عمدتاً بر روی استبداد دینی اجماع نظر وجود دارد و حتّی مسئله زنان در سایه‌ی مبارزات بی‌امان و روشنگری‌های انجام گرفته و تا حدی مسئله طبقاتی به‌خاطر سبقه‌ی طولانی گروه‌های چپ‌گرا در پلتفرم‌های جاری مورد توجه قرار گرفته‌اند، امّا همچنان موجودیت «مسئله-بحران ملّی»، در ایران مورد انکار قرار می‌گیرد و جای چندان مهمی را در برنامه‌های آن‌ها ندارد. این سیاست انکار، اتحاد گروه‌هایی که باید برای تغییر وضعیت امروز ایران با هم باشند را ناممکن و همچنین همکاری و صلح داخلی مورد نیاز برای توسعه‌ی جامعه ایران در آینده را نیز غیرممکن می‌کند.

به باور ما یکی از موانع اصلی تحقق دموکراسی و مدرنیته در ایران معاصر «مسئله-بحران ملّی» است. دو محور اصلی خودکامگی در ایران معاصر، ناسیونالیسم فارسی/شیعی و تمرکزگرایی هستند که هردو اتفاقاً موجودیت سیاسی ملیت‌های ایران را نشانه گرفته‌اند و تا زمانی که در آینده ایران حذف نشوند نمی‌شود به تحقق دموکراسی در ایران امیدوار بود. برای این منظور باید در ساختار دولت-ملت ایران تجدیدنظر اساسی صورت بگیرد و مبارزات ملیت‌های غیرفارس در یک‌صدسال اخیر برای تحقق حقوق اساسی‌شان به‌رسمیت شناخته شود و مطالبات برحق آن‌ها به‌صورت شفاف و دقیق در برنامه‌های گروه‌های سیاسی مختلف قرار بگیرد. 

حل کردن بحران های موجود در تمامی این زمینه ها مستلزم استفاده از تجربه‌های موفق موجود در دنیا می‌باشد. این امر مهم در فضایی مملو از حس فراگیر صلح، برابری و تفاهم در سیاست داخلی و ایجاد فرصت‌های برد-برد با تکیه بر احترام متقابل در سیاست خارجی کشور میسر خواهد بود. ساختار دموکراتیک، فدرالی و سکولار رایج‌ترین و موفق‌ترین مدل جهانی برای کشوری چند ملیتی مانند ایران است. چنین ساختار دولتی در کنار ارائه‌ی فرصت‌های برابر برای تمامی شهروندان در جهت توسعه و پیشرفت و رفع هرگونه نابرابری و تبعیض هویتی، باید در برقراری صلح حداکثری داخلی، ارتقای علم و کیفیت نظام تحصیلی کشوری در حد رقابت با کشورهای توسعه یافته را تضمین کند و اقتصادی مولد و کارآفرین را سازمان دهد که قادر به رقابت با بازارهای جهانی باشد.

05

پرنسیب‌های کانون آذربایجان

کانون آذربایجان به پرنسیب‌های زیر اعتقاد دارد و برای برقراری آنها تمام تلاش خود را بکار می‌گیرد:

  1. دموکراسی مشارکتی و تمرکز زدایی از ساختار قدرت و تقسیم عادلانه ثروت
  2. سکولاریسم؛ آزادی عقیده و جدایی دین از حکومت
  3. برابری جنسی و جنسیتی
  4. پلورالیسم هویتی در مقابل سیاست های نژادپرستانه و آسیمیلاسیون 
  5. حق تعیین سرنوشت از طریق‌ ساختار جمهوری فدرال در چهارچوب ایران
  6. حفاظت از محیط زیست
  7. حقوق و آزادی‌های فردی
  8. عدالت اجتماعی و احقاق حقوق کارگران و حمایت از سندیکاهای اصناف مختلف 
  9. حقوق کودکان، سالمندان، اشخاص با مشخصات فیزیکی متفاوت
  10. احترام کامل به حقوق بین الملل و اصل صلح در روابط بین‌الملل 
06

محورهای فعالیت کانون آذربایجان

کانون آذربایجان برای برپایی ساختار سیاسی-اداری مبتنی بر ارزشهای ذیل فعالیت خواهد کرد:

  1. 1) مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقین : (میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی – میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی): به عنوان قوانین ملی ایران به رسمیت شناخته شود و تمامی جزئیات این کنوانسیون ها در بند بند قوانینی ملی اعمال و موثر واقع شود. تمامی قوانین متضاد با آنها بی اعتبار و برچیده شود.
  2. دولت سکولار: دولت باید در برابر تمامی اعتقادات دینی، مذهبی و ایدئولوژیکی به طور یکسان برخورد کند و هیچ ارگان دولتی و یا شخص منسوب به دولت نباید با استناد به دین و یا اعتقادات دینی تصمیم بگیرد.
  3. هویت جنسی/جنسیتی: ببرابری حقوقی بر مبنای هویت جنسی باید تحت ضمانت قانون اساسی باشد و اجرای این اصل در تمامی سطوح جامعه باید تحت نظارت دائمی باشد و در همین راستا حقوق دیگر اقلیت‌های جنسی و جنسیتی هم باید تضمین شود.
  4. عدالت زبانی و فرهنگی: برابری حقوقی بر مبنای هویت جنسی باید تحت ضمانت قانون اساسی باشد و اجرای این اصل در تمامی سطوح جامعه باید تحت نظارت دائمی باشد و در همین راستا حقوق دیگر اقلیت‌های جنسی و جنسیتی هم باید تضمین شود.
  5. نظارت مردم: استقلال قوای مقننه، مجریه و قضائیه باید تحت ضمانت قانون اساسی قرار بگیرد و عملکرد این سه قوه باید تحت نظارت رسانه های حرفه ای و قدرتمند و نیز سازمان های غیر دولتی باشد. تمامی لوایح قانونی در بازه‌ی زمانی مورد نظر باید از طرف ارگان های دولتی مرتبط، بخش خصوصی، سندیکاها و تشکل های مردمی مورد مذاکره و بررسی قرار گرفته و دیدگاه های آنان باید از سوی کمسیون های پارلمانی مد نظر قرار گیرد.
  6. استقرار دولت غیر متمرکز: مرکزگرایی باید از ساختار دولت ایران حذف گردد و با تکیه بر موفق ترین نمونه های تجربه شده در دنیا باید امورات قانون گذاری و اجرایی در حد ممکن با سهیم کردن شهروندان و احقاق حق اداره امور داخلی برای ملیتها همراه باشد. باید دولتی مدرن، موثر و ارگانهای وابسته به آن جایگزین بروکراسی معیوب، پرهزینه و منبسط شده ی موجود شود.
  7. اولویت توسعه اقتصادی با تنش زدایی با همسایگان و احترام و همراهی با ارزش‌های جهانی: ایران، بایستی از کشوری که برای امرار معاش نیازمند فروش منابع طبیعی است، رهایی یافته و به کشوری مولد و قادر به رقابت در بازارهای جهانی تبدیل شود. بدین منظور، اولویت سیاسی-اقتصادی کشور باید گسترش روابط با جهان برای جذب سرمایه و همکاری با کشورهای همسایه با رویکرد توسعه­ی منطقه­ای باید باشد.
  8. عدالت اجتماعی: تمام برنامه ها و پروژه های توسعه با هدف ایجاد جامعه رفاه و تضمین حقوق اقشار مختلف مردم و رفع تبعیض باید باشد. اصناف مختلف باید حق ایجاد تشکل برای مدافعه از حقوق خود را داشته باشند.
  9. حفاظت و احیای محیط زیست: توجیه زیست محیطی باید مهمترین شرط برای انجام هر پروژه ای باشد. در کنار آن، حل معضلات کنونی مربوط به محیط زیستی با رویکرد علمی با مشارکت دانشگاه‌ها و موسسات تخصصی باید در دستور کار قرارگیرد.
07

اولویت‌های کانون برای آذربایجان

تجربه تاریخی درخشان آذربایجان در خلال انقلاب مشروطه و پس از آن تاکنون، تلاشی بود جهت تحقق یک حاکمیت دمکراتیک، ملّی و مدرن در ایران که متاسفانه با ظهور استبداد رضاخان ناکام ماند. در این دوران، آذربایجان در تلاش برای تثبیت الگویی از مدرنیته‌ی متکثر و غیرمتمرکز در ایران بود که به‌‌شکل دموکراسی مشارکتی و انجمن‌های ایالتی و ولایتی مطرح شد و پس از آن نیز به‌عالی‌ترین شکل ممکن در دوره یک‌ساله حکومت ملّی آذربایجان تجربه شد. علی‌رغم سرکوب شدید این آلترناتیو در طول تاریخ معاصر از طرف مرکز، با این‌حال آذربایجان از طریق روش‌های مسالمت‌آمیز و مدنی کماکان پیگیر اجرایی شدن این ایده است.

در این راستا، کانون آذربایجان خواهان ائتلاف و همگرایی ملیت‌های ایران و مشارکت آن‌ها برای ایجاد حکومتی دمکراتیک، سکولار و فدرال در ایران است. در این میان، کانون آذربایجان، تمرکز خود را بیشتر بر توسعه همه جانبه و پایدار آذربایجان و احقاق حقوق ملی و آزادیهای فردی و جمعی مردم آذربایجان معطوف میدارد و برای رسیدن به این هدف، محورهای اصلی زیر در اولویت خود دارد:

  1. برای پایان تک‌زبانگی در ایران، زبان ترکی در کنار دیگر زبان‌های ملیت‌های غیرفارس باید به‌عنوان زبان‌ رسمی در قانون اساسی به‌رسمیت شناخته شود. در امور روزمره از جمله آموزش در آذربایجان و دیگر مناطق با اکثریت جمعیت ترک نشین زبان ترکی در اولویت خواهد بود. تصمیم در مورد زبان برای انتخاب زبان میانجی باید تحت سازوکارهای دموکراتیک انجام بگیرد.
  2. پپایان تمرکززدایی در ساختار حکومتی و اداری ایران و گذار به فدرالیسم یکی از مطالبات اساسی ترک‌های آذربایجان و ایران و دیگر ملیت‌های غیرفارس است. این مهم نقطه شروعی برای به‌رسمیت شناختن موجودیت سیاسی ملیت‌های ایران و توزیع عادلانه قدرت، ثروت و منزلت میان آن‌هاست و این دمکراتیک‌ترین و مسالمت‌آمیزترین شکل ممکن برای حل این مسئله اساسی است.
  3. آذربایجان یکی از قربانیان اصلی توسعه نامتوازن در ایران است و برای جبران عقب‌ماندگی‌‌های اقتصادی آن که به‌خاطر سیاست‌های تبعیض‌آمیز صورت گرفته باید راهکارهای جبرانی در نظر گرفته شود. در حال حاضر متاسفانه بسیاری از درآمدهای حاصل از معادن آذربایجان و یا عایدات ناشی از صادرات غیرارزی به جای آن‌که خرج توسعه و پیشرفت این مناطق شود راهی مناطق مرکزی می‌شود و استان‌های آذربایجان از جمله محروم‌ترین و توسعه‌نیافته‌ترین مناطق ایران به‌شمار می‌آیند، در قالبِ ساختار فدرال در ایران آینده این درآمدها و عایدات حاصل باید صرف توسعه و پیشرفت آذربایجان شود.
  4. آذربایجان با بحران مهاجرت گسترده از مناطق ترک‌نشین به مرکز مواجه است که این مسئله خود باعث آسیملاسیون گسترده این جمعیت و تضعیف سرمایه‌های انسانی در این منطقه شده است. مهاجرت‌‌هایی که باعث تغییر بافت جمعیتی مناطق آذربایجان شده‌اند و ریشه در فقر و توزیع ناعادلانه امکانات و فرصت‌‍‌های شغلی دارد. ضروری است تا با رفع تبعیض همه‌جانبه و توسعه متوازن در آینده ایران از این روند نامطلوب ممانعت و شرایط برای بازگشت مهاجران به آذربایجان فراهم شودد.
  5. فقر و محرومیت در کنار تبلیغات دولتی، موجب گرایش خانواده ها به ازدواج کودکان در برخی مناطق آذربایجان شده است. بطوریکه استانهای آذربایجان بلحاظ آماری یکی از بیشترین تعداد “کودک همسری” در ایران را دارند. با تدوین قوانین بازدارنده و نیز با آموزش‌های اجتماعی و فرهنگی بر طبق میثاق‌های بین‌المللی زنان و کودکان باید به این وضعیت خاتمه داد.
  6. محیط زیست آذربایجان همچون سایر نقاط ایران، در سایه‌ی توسعه ناپایدار، ناکارآمدی و فساد اقتصادی دولت مرکزی متحمل بیشترین آسیب شده تا جایی‌که دریاچه اورمیه در حال خشک شدن است. لازم است تا برای حل این بحران بزرگ در آینده از تجربیات بین‌المللی و تکنولوژی‌های پیشرفته استفاده شود و در روند توسعه و پیشرفت با تاکید بر جنبه‌های محیط‌زیستی این مسایل در اولویت قرار بگیرند.
  7. رعایت حقوق اقلیتهای ملی، دینی و مذهبی در آذربایجان از جمله حق آموزش به زبان مادری و آزادی‌های عقیدتی، دینی و فرهنگی لازم است به جد مورد اهتمام و توجه قرار بگیرد.
  8. آذربایجان به لحاظ موقعیت استراتژیک و ژئوپولتیک خود می‌تواند یکی از مراکز دیپلماسی مبتنی بر صلح و همگرایی ایران در آینده باشد. همسایگی این منطقه با چهار کشور، مخصوصا وجود اشتراکات زبانی، فرهنگی، تاریخی، دینی و مذهبی با آنها زمینه‌های مناسبی در جهت ایجاد دیپلماسی فرهنگی و اقتصادی در منطقه بگشاید.
08

ضرورت ائتلاف/اتحاد در راستای منافع مشترک

بی شک منطقی ترین راه برای از میان بردن مشکلات مشترک، گرد هم آمدن همه­ی طرف ها و پیدا کردن زبانی مشترک و ارائه ی طرحی مشترک خواهد بود. از این دیدگاه، امروز ضروری است که برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران و به منظور رسیدن به آمال مشترک با دیگر نیروهای دموکراتیک متحد شد. در این راستا کانون آذربایجان بر ضرورت ایجاد جبهه های مشترک و حرکت هدفمند و جمعی در جهت نیل به آماج مشترک در تمامی زمینه ها معتقد است

پایان
پیمایش به بالا